-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)
-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:42049 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:19

ابوسفيان بن حارث در جنگ حنين از خود چه رشادتها و مجاهدتهائي نشان داد؟
سال هشتم هجري فرا رسيد.
شهر مكه پايگاه بتپرستان و دشمنان اسلام با ورود ارتش ده هزار نفري اسلام، به آن شهر سقوط كرد و به تصرف مسلمانان در آمد، و خانه كعبه، از وجود بتها پاك گرديد و اين شهر مقدس كه وطن اصلي پيامبر (ص) بود، به قلمرو حكومت اسلامي افزوده شد.
هنوز مسلمانان به مناسبت فتح مكه، سر گرم شادي بودند كه به پيامبر (ص) گزارش رسيد كه قبيلة «هوازن» قواي نظامي جمع كرده با ساز و برگ كامل آماده جنگ با مسلمانان گشتهاند، و به سوي مكه پيشروي نموده در سرزميني بنام «اوطاس» (سه منزلي شهر مكه) اردو زدهاند پيامبر اسلام (ص) پس از اطلاع از اين جريان دستور بسيج عمومي صادر كرد و به مسلمانان وعده داد كه در جنگ پيروز شده دشمن را در جنگ شكست خواهند داد و آن گاه دوازده هزار نفر سپاه به سوي محل تجمع جنگجويان «هوازن» حركت داد و اميرمؤمنان (ع) را به عنوان پرچمدار سپاه اسلام انتخاب نمود.
ارتش اسلام تا پشت درة «حنين» پيشروي نموده هنگام شب، در آنجا اردو زدند.
از سوي ديگر، قبيلة «هوازن» يكي از رجال معروف خود بنام «مالك بن عوف نصري» را به فرماندهي كل قوا برگزيده، آمادة جنگ شدند.
«مالك بن عوف» قواي خود را منظم نمود و آنها را در درة حنين جمع نموده، خطبهاي نظامي ايراد كرد و ضمن آن چنين گفت:
«زنان و بچهها و اموال خود را در پشت جبهه قرار دهيد( تا در صورت فرار از جنگ تن به اسيري و غارت آنها بدهيد)، غلاف شمشيرهاي خود را بشكنيد و در شكاف سنگها و گوديهاي دره و ميان درختها پنهان شويد و در انتظار دشمن باشيد. هنگام بامداد ـ پيش از آن كه هوا روشن شود ـ همه با هم مثل يكتن، حمله را آغاز كنيد و صفوف دشمن را در هم بشكنيد، محمد (ص) هنوز بادلاوران جنگي روبرو نشده است تا قدرت بازوي حريف را بسنجد»!
قبيلة هوازن، با وجود آمادگي كامل رزمي، از نظر تعداد نفرات، قابل قياس با تعداد سربازان اسلامي نبودند و در برابر دوازده هزار نفر لشگر اسلام، عدة نفرات آنها بسيار كم بود، از اين رو مسلمانان به كثرت قواي خود مغرور بودند و نيروي آنها را اندك شمرده شكست آنها را حتمي تصور ميكردند.
پيامبر اسلام (ص) پس از انجام نماز صبح، فرمان حركت صادر كرد، سربازان اسلام از سراشيبي درة وسيع حنين، سرازير شدند، در اين هنگام سلحشوران هوازن، از كمينگاههاي خود بيرون جسته از هر طرف واحدهاي نظامي اسلام را مورد حمله قرار دادند.
صفوف سربازان اسلام كه به كثرت خود مغرور بودند، در برابر اين حملة ناگهاني تاب مقاومت نياوردند. طايفة «بنيسليم» كه قسمت مقدم سپاه اسلام را تشكيل ميدادند، مجبور به عقب نشيني شدند، صفوف بعدي نيز به دنبال آنها به عقب برگشتند، رشتة انتظامات سپاه اسلام از هم گسيخت، مسلمانان با هزيمت بزرگي مواجه شدند و ارتش اسلام در آستانة شكست قطعي قرار گرفت به طوري كه اميدي به پيروزي مسلمانان باقي نماند.
اينجا بود كه فداكاران واقعي از لاف و گزاف گويان، شناخته شدند و نقش تاريخي خود را در ميدان مبارزه در راه خدا، با خط ابديت نوشتند!.
آري در شرايطي كه سربازان اسلام بدون توجه به اطراف خود، به سوي مكه فرار ميكردند، ده نفر از رجال بزرگ اسلام و مجاهدان قهرمان، در ركاب پيامبر (ص) شمشير ميزدند يكي از آنان اميرالمومنين علي (ع) بود، و ديگري ابوسفيان بن حارث بود كه از فرط علاقه به پيامبر (ص) لجام استر آن حضرت را در دست داشت و قدم بقدم با آن حضرت راه ميرفت.
پيامبر اسلام (ص) پس از فرونشستن گرد وغبار جنگ، متوجة او شد و فرمود: اين كيست؟.
ابوسفيان پاسخ داد: برادر تو ابوسفيان است پيامبر (ص) فرمود: پروردگارا راستي او برادر من است!.
هنگامي كه مشركان از هر طرف پيامبر (ص) را احاطه كردند، پيامبر (ص) از استر پياده شد و شعر زير را خوانده شروع به جهاد نمود:
انا النبي لا اكذب انا ابن عبدالمطلب
در اين هنگام ابوسفيان، دفاع از پيامبر (ص) را به عهده گرفت و يك تنه مثل يك سپاه مشغول جنگ شد، عباس عموي پيامبر (ص) عرض كرد: يا رسول الله! اين برادر و پسر عموي تو ابوسفيان بن حارث است از او راضي باش، پيامبر فرمود: من از او راضي شدم، و خداوند تمام دشمني هائي را كه او با من كرده بود، آمرزيد، آن گاه به جانب ابوسفيان متوجه شده، فرمود: تو برادر مني!
ابوسفيان از شنيدن اين جمله فوقالعاده خوشحال گرديد و خم شد و بوسه بر ركاب پيامبر (ص) زد! (طبقات ابن سعد /4/52) ابوسفيان پيرامون جنگ حنين و مجاهدتهاي خود در اين جنگ، اشعار مهيجي سروده است كه ترجمة چند بيت آن از اين قرار است:
گمنامان قبيلة «كعب» و «عامر» سحرگاه در سرزمين «حنين» هنگامي كه شكست، سراسر ارتش اسلام را فرا گرفت دانستند كه من مرد دلاوري هستم كه بر جهات مختلف جنگ چيرگي دارم و از ركاب پيامبر (ص) گام به عقب نميگذارم. اين مجاهدتها و كوششها نه به اميد غنايم جنگي يا هدفهاي ديگر است، بلكه به اميد اجر و پاداش خدا است، خدائي كه بازگشت تمام امور به سوي او است. (طبقات ابن سعد /4/52)
مرگ پيامبر (ص)، بزرگترين فاجعه براي جهان اسلام بود همة مسلمانان در سوك پيامبر عميقاُ متأثر شدند و شعراي صدر اسلام اشعار مختلفي در اين سوك بزرگ سرودند.
ابوسفيان كه از رحلت پيامبر اسلام، سخت افسرده و غمگين شده بود، اشعار بسيار شيرين و آبداري در سوك پيامبر (ص) سرود كه ترجمة چند بيت آن بقرار زير است:
«عصر روزي كه خبر وفات پيامبر به ما رسيد، مصيبت بزرگ و سنگين به ما روي داد و سرزمين ما (شهر مدينه) از شدت ناراحتي در سوك عزيزي كه از دست داده بود نزديك بود به لرزه در آيد.
زمين حق داشت زير پاي ما بلرزد، زيرا تا ديروز پيك وحي الهي، جبرئيل، هر صبح و شام به خانة پيامبر فرود ميآمدو آيات وحي را ميآورد، ولي از امروز ديگر رابطة وحي قطع شد و فرشتة وحي از ما رخ برتافت (الاستيعاب /4/85 ـ 84).
ابوسفيان بن حارث شاهد حوادث مختلفي در زمان حيات پيامبر (ص) بود و مطالبي را از آن حضرت نقل نموده است، يكي از روايات پرمغز و آموزندهاي كه او از پيامبر نقل كرده حديث زير است:
«هرگز ملتي، كه در ميان آنها ضعيف نتواند حق خود را از قوي بگيرد، روي سعادت نخواهد ديد. (الاصابه /4/91)
اينك كه دفتر زندگي درخشان ابوسفيان، رو به پايان است بيائيد آخرين صحنة اين حيات جاويد را تماشا كنيم:
او در ايام حج، در مكه دچار بيماري شد و با همان حال به مدينه بازگشت، او كه آفتاب عمر خود را رو به افول ميديد سه روز پيش از مرگ خود، قبر خود را در قبرستان بقيع، با دست خود آماده ساخت، و پس از سه روز، در سال بيستم هجري ديده از جهان فروبست و در كنار خانة عقيل به خاك سپرده شد.
ابوسفيان در واپسين دقايق عمر خود كه در بستر بيماري خوابيده بود، و زن و فرزندانش دور بستر او حلقه زده بودند، متوجه گرية آنها شد، رو به آنها كرد و گفت: «بر من گريه نكنيد، زيرا من از روزي كه اسلام آوردهام، به گناه آلوده نشدهام!» (طبقات ابن سعد /4/53)

: آية الله جعفر سبحاني
شخصيتهاي اسلامي شيعه ج 1 ـ 2

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.